همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند

ساخت وبلاگ
آنقدر بالا و پایین میروی تا به قله برسی. این چکیده‌ی کوه‌پیمایی و کوهنوردی ست. موانع هستند که مشخص میکنند باید آماده‌ی چه شرایطی باشی. گاهی همان پوتین ها و باتوم هایت کافی هستند و گاهی علاوه بر  پوتین و باتوم، به کرامپون، طناب، کارابین، کلاه فنی، هارنس، قرقره، کلنگ، تبر، گتر و خیلی چیزهای دیگر هم نی همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 10:06

بنزین، شارژ نت، کتاب، هفته نامه و ماهنامه و فصلنامه، پول زور باشگاه، قبض موبایل و چندتا قوطی آبجو و چندتا بسته بیسکوئیت، خرج های روتین یک ماه منه که رسما همینا کمرم رو شکونده. بعد با همه‌ی این احوال یه مقداری هم طی یک سال پس انداز کردم که با تعویض لوازم کوهنوردی و خرید یک سری تجهیزات جدید و عوض کردن همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 17:37

قرار بود برای اولین بار یک سخنرانی رسمی داشته باشم. آن هم جلوی آدم‌هایی که خودشان عمری سخنران سیاسی بودند و حالا که مو سپید کرده بودند، هر چند بی‌علاقه و مأیوس از جوان؛ اما، خواسته بودند و دوست داشتند که چند جوان هم پا به عرصه بگذارند و این فرصت فوق‌العاده آن روز نصیبم شده بود.  دو ساعت طول کشید تا متن سخنرانی را آماده کنم. دو ساعت هم طول کشید تا اصلاحش کنم. نمیدانم چقدر طول کشید تا بفهمم تپق هایم کجا هستند و چه واژه هایی را اصطلاحا میخورم. دور تپق هایم خط کشیدم و یک T بالایشان نوشتم. خوردنی ها را هم با یک مربع دورشان و یک علامت تعجب(!) کنارشان مشخص کردم. کمی متن را جابجا کردم تا ابتدای سخنرا همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 42 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 15:43

شاید اصلا درست نباشد که بگویم؛ ولی، میگویم. باری نزدیک «کاخ چهل‌ستون» با زوجی فرانسوی آشنا شدم که راهشان را گم کرده بودند بین آن شلوغی‌ها. محض بیکاری با آنها همسفر شدم. کاملا مفت و مجانی وقت و ماشینم را در اختیارشان گذاشتم و باهم به نقاط مختلف اصفهان سرزدیم. یک جاهایی بردمشان که اگر صدویک  راهنما هم داشتند نمیدیدند. راهنمایی های خوبی هم در جهت ابتیاع خوردنی ها و بردنی ها کردم که خب دوست هم داشتند و خوشحال بودم از این بابت. البته خوشبختانه خودشان بساط چتر بازیم را در انتها فراهم کردند و من با یک نیش گاز  دادن در سطح شهر، توانستم چترم را در رستوران بهترین هتل اصفهان باز کرده و پهن کنم. البته که بعد یک عالم «نه دست شما درد نکنه» و «من واسه رضای خدا کردم و این حرفا چیه» و «شاه عباس راضی نیست من با توریستای بناهاش این کارو بکنم» و این صحبت ها راضی شدم وگرنه مارا چه به این نامردمی‌ها! آن ها کارشان درست بود و آقای خانواده مهندسی بود که درآمدش خوب بود و دلیل آمدنش به ایران، دیدنِ وطنِ دوستِ دورانِ کودکیش، بیژن بود. تا آنجا که کنجکاویَم(!) قد داد فهمیدم هم آن بیژن و هم این آقا از بچه پولدراها ه همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 46 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 3:12

چارلز دیکنز میگه که : We are so very 'umble. ما خیلی خیلی متواضعیم. حالا این دوست انگلیسی بزرگوارمون چقدر سختی کشیده و چقدر تجربه داشته که این جمله رو نوشته یا گفته من نمیدونم ولی میدونم که گاهی تواضع نشانه‌ی ریاست. اون خیلی خیلی اول ها همیشه دوست داشتم هیچ قسمت پروفایلی تو وبلاگم نباشه که درباره‌ی خودم ننویسم که مثلا ریا نشه خلاصه. دی: انگار حالا مثلا چقدر من خوبم و چقدر من آدم گنده ای هستم و چقدر میتونم پروفایل پرباری داشته باشم! اما خب به هرحال امروز به مِنو، اون بالای بالا، زیر «هَشت حَرفی» یه قسمتی اضافه کردم که احساس میکردم وبلاگم کم داره. دوست داشتید بخونیدش. :) همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 29 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 3:12

اگر شبی به وانفسا بودن روز بعد فکر کنی، همان وانفسایی که همیشه برای مبالغه میگفتی :«نبودی که ببینی چه وانفسایی بود!»؛ تازه متوجه میشوی چقدر در مورد «وانفسا» گزافه گفته‌ای. چقدر حرمت واژه را نگه نداشته‌ای. کیسه خوابم را کف چادر پهن میکردم و لباس‌هایم را انتهایش میگذاشتم تا بارانشان خشک شود، به این فکر میکردم که چکار میشود کرد؟ نکند بمانیم و دیگر نشود که بگویم تو تمام آن بودی که فکرش را میکردم؟ تو یا شما؟ فرقی هم نمیکرد در آن  شبِ پرستاره‌ی روز وانفسایی که انتظارش را داشتم. میدانی چه میگویم؟ اصلا جان میداد برای اینکه یک تلسکوپ داشتی و تمام ستاره‌ها را از نزدیک میدیدی. ستاره‌ای برای خودت در آسمان داری که نگاهش کنی؟ ناوبر بودن کار خوب مزخرفی ست؛ ولی، خوشم می آید از اسمش، ناوبر! دنبال ذات‌الکرسی گشتم تا قطبی را پیدا کنم، نشد. دب اکبر را هرچه کردم نتوانستم ببینم. آن هم منی که تا سرم را بالا میکردم از بین ابر ها صور فلکی را پیدا میکردم و با سر انگشتم برای بقیه میکشیدمشان. دب اصغر ولی تابلوترین صورت فلکی ست که به همه چشمک میزند. دیدمش... سخت دیدمش.  دنبالش را گرفتم و ستاره ی قطبی را دیدم. درست همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 39 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 3:12

چرا باورمان نمیشود که پشت این ال‌سی‌دی‌ها پر از سوء تفاهم است؟ آن از دعواهای وبلاگی که هنوز هم ادامه دارند. آن از فیس‌بوک که لایک و دیسلایکش داستان بود. این از اینستاگرام و تلگرام که پر از بدترین توهین‌ها به همه‌کس و همه‌جاست و منشا دعواهای بزرگ میلیونی و اردوکشی‌های کامنتی(!) و حکایت‌هایی دیگر. هرچه ما پیشرفت میکنیم، بیشتر سرهم داد میزنیم. هرچه از دور، نزدیک میشویم بیشتر خود واقعیمان را نشان میدهیم. حداقل بیایید حالا که وبلاگ‌نویسی انقدر مهجور مانده از هم دلخور نشوید و نگذارید اندک نفس‌کش‌های این فضا، بروند برای همیشه که مثلا(!) به زندگیشان سر و سامان بدهند. انگار تنها چیزی که سد راهشان شده تا به پای «استیوجابز» و «برایان تریسی» برسند تایپ چهار جمله برای خواننده‌هاست و جواب دادن تعدادی کامنت که خیلی بخواهد این روزها برای پر بازدیدها زیاد باشد پنجاه تاست. زورشان فقط به واژه‌های بیچاره میرسد. یتیمشان میکنند و با «خیلی خوش گذشت، دوستتون دارم، فراموشتون نمیکنم، مخصوصا تو رو فلانی.» به علاوه ی میزان معتنابهی عشوه و ادا میروند و بعد از مدتی برمیگردند که:«هنوزم کسی این جا رو میخونه؟» تو چه؟ همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 37 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 3:12

وقتی در راهپیمایی‌ها پرچم آمریکا و اسرائیل را میسوزانند، احساستان و بعد فکرتان (منظورم منطقتان است) در این رابطه چه میگوید؟

همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند...
ما را در سایت همایونی حکایتی از خودش فرمایش میکند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3multi-track6 بازدید : 34 تاريخ : جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 3:12